مصاحبه آرشیو خبر ها
دروازبان ها خودآزاری دارند!

دروازبان ها خودآزاری دارند!

جیجی بزرگ در گفت و گویی مفصل با کوریره دلو اسپورت در مورد دوره ی ابتدایی بازی اش و خصوصیات دروازبان ها صحبت کرد:

 

من به عنوان یک هافبک کارم را آغاز کردم و واقعا خوب بودم. در شهرم کاررا ما در راه هایی که به وسیله ی بوته و درخت احاطه شده بود بازی می کردیم و برایمان نقش تیرک دروازه ی خیالی را بازی می کردند. ما در واقع در خیابان هم بازی می کردیم، اما در آنجا ماشین هم بود و در نتیجه دورشان دریبل می زدیم! من دوست داشتم جلوتر بازی کنم و گل بزنم، همان طور که همه ی بچه های دنیا دوست دارند. بد نبودم و در تیم ماسا در آن پست بازی می کردم، در آن تیم کریسیتن زانتی و مارکو روسی هم بودند، بازیکنانی که بعدا در سری آ ‌بازی کردند. من در خط میانی خوب بودم، اما اگر آنجا ادامه می دادم، می ترسم که شاید نمی توانستم دوران حرفه ای به خوبی آنچه که به عنوان دروازبان تجربه کردم، تجربه کنم. دروازبان شدن یکی از آن لحظات سرنوشت ساز زندگی بود، نقطه ی عطفی که برای همه رخ می دهد. دروازبانی که ما در تیممان داشتیم مصدوم شد، پس من شانسم را امتحان کردم. توانایی های خوبی نشان دادم، که حتی خودم انتظارش را نداشتم.

 

او از داستان عشقیش هم پرده برداری کرد : 

 

البته عشق واقعیم برای این پست از جام جهانی 1990 در ایتالیا شروع شد. من 12 ساله بودم و به جای دیگو مارادونا، گری لینه کر و حتی روجر میلا، عاشق توماس انکُنو شدم، این دروازبانی کامرونی همان زمان 34 ساله بود، اما او تبدیل به رویای من شد و زندگی ام را عوض کردم. من از او متشکرم، او ناخواسته باعث شد که  به جایی که حالا رسیده ام برسم. او دروازبانی بود که خارج از محوطه فکر می کرد و توپ را دور می کرد، تمام کارهایی که ما به دیدنش عادت نداشتیم. علاقه ام به عشق در نگاه اول بود ولی مهم تر از همه به خاطر پستش از او خوشم آمد.

 

 توماس انکونو و دیه گو مارادونا ، باید بوفون باشید که عاشق یک دروازبان شوید و چشم به دلبری های مارادونا ببندید!

 

پدر من، که همیشه یک طرفدار پر و پا قرص ورزش بوده است، تشویقم کرد که یک سال دروازبان بودن را امتحان کنم و بعد دوباره به پست حمله برگردم. من قبول کردم، با خودم فکر کردم که یک سالی از شر پست هافبک خلاص می شوم. اما بین دو تا تیرک قرار گرفتم و هرگز رهایش نکردم. من از پدرم سپاسگزارم، از انکونو و از آن بازیکنی که مصدوم شد و من به جایش بازی کردم.

 

او به قدری از انکُنو متشکر بود که اسم پسرش را لوییزتوماس گذاشت 

 

او همچنین توضیح داد که قبل از پارما به میلان و بلونیا نزدیک بوده است، اما زرد و آبی ها برای به خدمت گرفتنش عزم بیشتری نشان داده اند.

 

دروازبانی سخت ترین پست فوتبال است. باید کمی خودآزار باشید که در پستی که هر اشتباه منجر به گل خوردن می شود بازی کنید. این مسئله با خراب کردن موقعیت گلزنی خیلی متفاوت است، اولی یک نکته ی منفی تایید شده است و دومی یک امکان مجازی. البته باید بگویم که حداقل برای من این چیزی است که چالش را جالب تر و جذاب تر می کند. من دوست دارم این طوری نگاهش کنم: به دروازبان بودن افتخار می کنم.

 

جیجی کمی ما را به درون دنیای دروازبان ها برد :

 

اگر 3 امتیاز در خطر باشد، فکر شما همیشه در فعالیت است، و تقریبا به شکل هندسی باید پیش بینی کنید که خطرات از کجا خواهد آمد. با این حال وقتی که نتیجه مسجل شده است و یا بازی اهمیت کمتری دارد، به مشکلات روزانه ی زندگی فکر می کنید و یا اغلب به تماشاگران نگاه می کنید، حقیقت این است، اما یک دروازبان خوب وقتی تیمش به او نیاز دارد هیچ وقت حواسش پرت نمی شود. مهم ترین چیز برای یک دروازبان این است که بتواند حس اطمینان را به بقیه منتقل کند، فارغ از اینکه خودتان واقعا چه احساسی دارید باید این کار را بکنید. حتی اگر به خودتان مطمئن نیستید باید به بقیه این ایمان را منتقل کنید که وضعیت را در کنترل دارید و می توانند به شما اعتماد کنند. یک دروازبان بی اعتماد به نفس به یک تیم بی اعتماد به نفس منتهی می شود. شما باید قدرت ذهنی هم داشته باشید تا بتوانید در مدت طولانی در سطح بالا بماند و اشتباهات کمی انجام دهید. اگر خوب فکر کنید، همه ی دروازبان های بزرگ دوران حرفه ای طولانی داشته اند.

 

بوفون در پایان توضیح داد که این موضوع وقتی که دروازبان اشتباهات احمقانه می کند هم مهم است:

 

اینجا شاید دقیقا جایی است که شما کیفیت واقعی یک شماره ی یک را می بینید. در بازی بعدی و حتی حرکت بعدی بعد از اشتباه، پر از پشیمانی و دو دلی می شوید. هرچه بیشتر اشتباه کنید، امکان انجام اشتباهات دیگر بیشتر است، چرا که اعتماد به نفستان مورد حمله قرار می گیرد. اما برای من دقیقا برعکس است. برای من دقیقا در لحظه ی بروز خطا بخشی از چالشی که به سخت ترین شغل جهان منتهی می شود، آغاز می گردد. در چشم طوفان بودن هیجان زده ام می کند. اشتباه کرده ام، لغزیده ام، اما سقوط نکردم. دوباره روی پای می ایستم تا از اول شروع کنم.

«به اشتراک گذارید»
Google+ Twitter Facebook
نازنین راهبر
نازنین راهبر«نگارنده اخبار»
ارتباط با نگارنده: